او که یک دیوانه ماشین فروش اصیل بود، در حین محافظت از یک دستگاه فروش خودکار بر اثر یک حادثه رانندگی جان باخت. او که انتظار داشت زندگیاش به پایان برسد، در ساحل دریاچهای بیدار شد که اطراف آن را طبیعت فراوان احاطه کرده بود. نفهمید چه بلایی سر خودش آمده است. او فقط می دانست که تبدیل به یک ماشین خودکار شده است. تنها در هزارتوی دنیایی دیگر... در حالی که تنها سرگردان است، با دختری تنها آشنا می شود که باعث می شود داستان تغییر کند.