زمانی بود که از جادوگران می ترسیدند. در پادشاهی فولگوند، یک طلسم زن به نام آلفیریس به امید تبدیل شدن به "کسی که می تواند دیگران را نجات دهد" سفر می کند. با این حال، کسانی که جادو را دستکاری می کنند، حتی توسط صنف مزدور نیز دوری می کنند. اگر روزی یک همسفر پیدا کرد و "مارک نفرین" او دیده شد... یک روز با خواهر آنورن، مستی که او را "دوست" میداند، ملاقات میکند و همراهان دیگری را جمع میکند تا یک archfiend را بکشند. اما هنگامی که ناامیدی شدید آنها را درگیر می کند، بازوی راست آلفیریس آتش می گیرد و شخصیت متفاوتی ظاهر می شود!