خلاصه
1895. موک پسر یک نجیب چو سان است. در حالی که پدرش را تا پایتخت همراهی می کند، مردی عجیب و بدون پا را می بیند. در بازگشت به خانه، او به شدت بیمار می شود. مرد مرموز، که کسی جز یک روح نیست، موک را از طریق تب خود راهنمایی می کند و به او نشان می دهد که توسط چهار روح الهی محافظت می شود. موک میآموزد که توانایی دیدن دنیای ارواح و ارواح را به او داده است. از آن زمان، موک چه بخواهد چه نخواهد برای حل و فصل پدیدههای مرتبط با روح دخالت میکند...