خلاصه
کوکورو دانش آموز سال اول راهنمایی است. یا حداقل، او قرار است باشد. یک تجربه تاریک و بسیار ترسناک او را با یک مورد شدید اضطراب اجتماعی مواجه کرده است که باعث میشود او مدرسه را رها کند و خود را از دنیا در خانهاش ببندد، جایی که روزهایش را با احساس گناهی که ناامیدی در چشمان والدینش ایجاد میکند سپری میکند. او یک روز، آینه اتاق او شروع به درخشیدن می کند. کوکورو که توسط دختر کوچکی که ماسک گرگ به تن دارد به سمت دیگر شیشه کشیده می شود، در آنجا قلعه ای افسانه مانند و شش کودک دیگر را می یابد که همگی از نظر سنی به او نزدیک هستند. دختر کوچک (که خود را "اوکامی ساما" می نامد) به آنها می گوید که کسی که کلید آرزو را که در داخل قلعه پنهان شده است بیابد، یک آرزو برآورده می شود. هیچ قانونی وجود ندارد، به جز یکی: اگر آنها از ساعت 5 بعد از ظهر بمانند، گرگ آنها را می خورد. (منبع: