خلاصه
آلیس با مادرش در آسانسور منتظر می ماند. همه مردها به سینه های مادرش نگاه می کنند. آلیس دلیل را در آن نمی بیند. اگرچه به دلایلی درست به نظر نمی رسد. در حالی که به دلیل آن فکر می کند، متوجه می شود که در دنیای دیگری است، درست مانند آن قهرمان مشهور در آن یک داستان. در آنجا، به طرز عجیبی، او نیز چشمان پسرها را به خود چسبانده است، زیرا او یک زن بالغ بود درست مثل مادرش.