والاس، رئیس کتابخانه «کتابخانه پایان»، تا زمانی که متوجه شد، هیچ حافظه ای نداشت. و آنچه در کتابخانه فراموش شده در دورترین نقطه جهان نهفته است فقط یک خدمتکار کم حرف و "هیولاهای جادویی کتابها" است که او به سادگی نمی تواند به آنها سر بزند. یک روز، او از طریق یک آینه با لوسیا، یک شاگرد جادوگر از روستای ابتدایی آشنا شد. به منظور نجات جهان از دست ارباب شیطان که به آرامی تجاوز می کند. لوسیا همراه با قهرمانی که در ابتدا در دهکده ظاهر شد سفر می کند. در حالی که والاس از لوسیا از سایه حمایت می کند، متوجه می شود که حافظه گذشته او کلید شکست دادن ارباب شیطان است. این داستان آنهاست، یک داستان فانتزی تنها و ملایم.