خلاصه
رها شدن مثل پرستویی از قفس پرنده اش، این چیزی است که تسوبام در چشمانش می بیند. سوبامه در صحرای شرق آسیا، کمپ نجات شماره 13، به عنوان یک جمعآورنده ضایعات فلزی کار میکند و تلاش میکند تا به اندازهای پول به دست بیاورد که به تنهایی مانند یک پرستو آزاد سفر کند. اما یک روز دختری پیدا شد که در داخل ماسه دفن شده بود و او یک سوراخ کلید روی مچ دست خود دارد، نماد کاگیجین، کسی که دارای قدرت های شیطانی است که می تواند در برابر ارتش مقاومت کند. امپراتوری که او را به عنوان یک برده نگه داشته برای بازپس گیری او از راه می رسد، اما تسوبام از تحویل او خودداری می کند و به او قول می دهد که او را آزاد کند. او چگونه چنین خواهد کرد؟ و کلیدی که به گردن میمون او آویزان است چه اهمیتی دارد؟ بخوانید و بفهمید!