خلاصه
Salleal از خواب بیدار می شود، مجروح، در مکانی عجیب، جایی که مرد عجیبی که او را نمی شناسد، او را نگه می دارد. او عاشق او و مهربانی او می شود و خیلی زود متوجه می شود که زمانی عاشق آن مرد بوده است! اما او که بود؟ او برای او چه کسی بود؟ و چه چیزی باعث شده بود که او در وضعیتی باشد که در آن بود؟ او باید کشف می کرد.