خلاصه
سیا یک ستاره تحسین شده و دانش آموز نابغه ای است که همه او را دوست دارند. با این حال، سیا جنبه پنهانی برای او دارد که هیچ کس از آن خبر ندارد... اخیراً او نمی تواند به تاتسومی که هم سال با اوست فکر کند. یک شب، درست زمانی که آنها شروع به پیوند با هم کرده بودند، سیا به احساسات خود به تاتسومی اعتراف کرد و او را بوسید. اما همه اینها در مقابل یک قبرستان اتفاق افتاد که گربه ترسناک تاتسومی را به وحشت انداخت. و از آنجا که او ترسیده بود، تاتسومی نتوانست با صداقت پاسخ دهد. اما فردای آن روز رابطه آنها... شد؟! این یک سری داستان های عاشقانه در یک موسسه همه پسران است!