توتومارو ایشیکی با وجود نداشتن مهارت های مناسب برای نقشش در تیم تحقیقاتی اداره پلیس متروپولیتن، می خواهد قتل ها را حل کند و به مردم کمک کند. با پیروی از توصیه یکی از بزرگان خود، او به دنبال کمک ران کمونوهشی منزوی می شود. پنج سال پیش، ران امیدوارکنندهترین کارآگاه از آکادمی آموزش کارآگاهی درخشان آبی بود. اما به دلایلی که برای عموم ناشناخته است، در گمنامی فرو رفت. توتومارو از مردی خوش پوش و خوش اندام انتظار دارد. اما چیزی که او به دست می آورد یک شخصیت عجیب و غریب با موهای آشفته و بی بند و بار است. پس از سالها تنهایی، ران به سختی شبیه خود سابقش است و حتی حاضر نیست حرف کارآگاه را بشنود. با این حال، به همان سرعتی که ران رد می کند، یک سکه را می زند و با سر به پرونده قتل سریالی فعلی می رود. دلیل واقعی کناره گیری رون از دنیای کارآگاهی نبود میل نبود، بلکه ممکن است از چیزی خارج از کنترل او باشد - و توتومارو ممکن است کلید بازگشت او به تماس قبلی اش باشد. افسر گشاد و کارآگاه دیوانه با هم هر رمز و رازی که سر راهشان قرار می گیرد را حل می کنند.