خلاصه
نادین نمی دانست باید چه کند. دوستش لیزا از او خواسته بود که یک مادر جانشین شود و او چگونه می توانست رد کند؟ اما توافق از او میخواهد که شب را با شوهر لیزا، کامرون بگذراند و نادین نگران است که احساساتی که مدتهاست سرکوب شده است دوباره ظاهر شود. او شش سال است که مخفیانه عاشق کامرون است و صبح پس از خوابیدن با کامرون، قلبش پر از حسرت است. اما سپس نادین لیزا را در حال خیانت به کامرون میگیرد و او باید تصمیم بگیرد که چه معنایی برای او و کامرون خواهد داشت.