گری میلارد به عنوان سومین پسر فقیرترین اشراف امپراتوری به دنیا آمد. در قلمرو میلارد امپراتوری، ارباب فئودال آن، پدر گری زندگی می کند. با این حال، پدرش توسط نامادری شیطانی اش کنترل می شود. گری که از این نوع دردسر بیزار بود، بلافاصله تصمیم گرفت قلمرو میلارد را ترک کند. تا زمانی که گری در 13 سالگی رابطه خود را با والدینش قطع می کند، او تمام تلاش خود را وقف خودسازی می کند و کسانی را که تحت حکومت ظالمانه نامادری اش رنج می برند نادیده می گیرد. اما... این ماجرای پسری با ذهن مرد میانسال است.