برای یویی، مطالعه تنها شایستگی او بود. او برای دیدن آن شخص خیلی زحمت کشید. او تحسین می کند اما یکی به او گفت که او جذابیتی دارد... به همین دلیل است که یوی تلاش زیادی کرد تا توجه آریما را به خود جلب کند. با هم شروع به بیرون رفتن کردند. اما مادر یویی مخالف رابطه ماست. به علاوه آریما رازی دارد!! تکلیف اون دوتا چی میشه...؟!