خلاصه
ایچیمونجی موساشی پسر بسیار زنانه ای است که مصمم است با نام مردانه ای که پدرش برایش گذاشته زندگی کند، اما در روز اعلام این خبر، در حالی که او برهنه است، به سراغ ایچینوکی چیزورو، مدیر یک کافه خدمتکار می رود و در آنجا می افتد. عشق. تنها مشکل این است که چیزورو از مردان متنفر است! پس از اینکه موساشی مجبور می شود به عنوان خدمتکار برای او کار کند، "متقاعد می شود" که اگر بتواند "دختری در میان دختران" شود، عشق او را می پذیرد. درست زمانی که موساشی عهد کرد که مردانه تر باشد!