خلاصه
موریا هانازونو در 27 سال زندگی خود به دلیل ظاهر ترسناکش بد رفتاری شده است. او که در گل فروشی خانواده اش کار می کند، هر روز را با شادی و خوشحالی صرف انجام کاری می کند که دوست دارد، صرف نظر از اینکه دیگران درباره او چه فکری می کنند. زندگی موریا شروع به تغییر می کند، اما وقتی او دانشجوی کالج هیوری سوزوکی را می بیند که در ون که برای تحویل دادن گل برای مسابقه زیبایی مدرسه اش استفاده می کرد پنهان شده است. موریا با ارائه توصیه های مناسب برای مشکلات هیوری، متوجه زن جوانی می شود که مرتباً از گل فروشی بازدید می کند. او بدون اینکه بداند، چیزی را در موریا می بیند که هیچ کس دیگری نمی بیند: اینکه او در واقع یک فرد شایان ستایش است.