خلاصه
"شاید بتوانم خانواده ام را اینجا پیدا کنم..." سارا پس از شنیدن اعترافات مادرش در بستر مرگ مبنی بر اینکه او به فرزندی خوانده شده است، از تگزاس بازدید می کند. به محض ورود او، مرد عجیبی به نام لوکاس او را با عروس گمشده اش، آنالیز اشتباه می گیرد. او می گوید که او دقیقاً شبیه نامزدش است. سارا که گیج شده بود موافقت می کند وانمود کند که اوست. او سپس شباهت های زیادی را بین این دو کشف می کند که منجر به انتظارات قوی تر می شود. در همین حال، او جذب این مرد مهربان و صمیمی می شود...