خلاصه
هر فصل از مانگا داستان متفاوتی دارد: 1. مادر باردار آتسوشی سس مایونز سس کچاپ با یک حقوقبگیر پولدار و تنگبند (اگر نه کمی پیر) ازدواج میکند. آنها به خانه جدید خود نقل مکان می کنند و او اکنون می تواند در تختی که برای یک شاهزاده مناسب است بخوابد! با این اتحادیه، آنها با او، مادرش، پدر ناتنی جدیدش، پیتر و کورارا، بچه های پدر ناتنی اش، و روح همسر سابقش، تبدیل به یک خانواده شاد بزرگ شده اند...صبر کن، چی؟! 2. چشمه آب ماکی باید روی ابر 9 باشد - او پس از اعتراف به عشق خود به او در سکوی قطار، با کمک کمی از دوستش فومیکا، دوست پسر رویاهایش را گرفتار کرد. آنها حتی از مرز نیمسال در قرار ملاقات گذشتهاند، زمانی که اطرافیانشان پیشبینی میکردند که یک ماه دوام نمیآورند. پس چرا او شروع به این احساس می کند که این همه یک اشتباه بوده است؟ 3. بستنی شکلاتی ساکورا از زمانی که نییا در همان کلاسی با او در مدرسه ابتدایی تحصیل کرد، عاشق او بود. با این حال، به نظر نمی رسد که نیا آنقدرها مشتاق او باشد. پس مسلماً، وقتی خدا به او این فرصت را میدهد که چهرهاش را به چهرهای تغییر دهد که دیوانهوار عاشقش میشود، او به راحتی موافقت میکند! او چه کسی می شود؟ و آیا او سرانجام پس از 14 سال عشق نافرجام مرد خود را بدست می آورد؟