خلاصه
آراتا که در یک مغازه بنتو کار می کند، نمی تواند درباره شون، پسر جوانی که مرتبا برای خرید غذا می آید، کنجکاو نباشد. با این حال، او ناگهان ظاهر نمی شود. یک روز آراتا پس از نجات سگی از غرق شدن در رودخانه در دنیای دیگر بیدار می شود. او باید قبل از سفر در یک هتل بماند - و از همه جا خارج شود، جایی که او دوباره با شون ملاقات می کند! داستان عاشقانه ای دلچسب در مورد یک مرد بی حال و یک خلافکار ساده که در زندگی پس از مرگ آشکار می شود.