داستان رمان از نگاه قهرمانی که نامش فاش نشده روایت می شود که روزی یک دفترچه خاطرات در بیمارستان پیدا می کند. این دفترچه خاطرات متعلق به همکلاسی او، دختری به نام ساکورا یامائوچی است که مشخص می شود از یک بیماری لاعلاج در لوزالمعده خود رنج می برد و تنها چند ماه به زندگی اش باقی مانده است. ساکورا توضیح می دهد که قهرمان داستان تنها کسی است که به جز خانواده اش از وضعیت او اطلاع دارد. قهرمان قول می دهد که راز ساکورا را حفظ کند. با وجود شخصیتهای کاملاً متضاد، قهرمان تصمیم میگیرد در چند ماه آخر ساکورا با هم باشد.