خلاصه
«وقتی به تو فکر میکنم، نمیتوانم ضربان قلبم را ملایم کنم، و میخواهم با صدای بلند گریه کنم-» هیرانو «شاهزاده یخی توانا» که میتواند همه چیز را عالی انجام دهد، به کویتو اعتراف کرد. با این حال کویتو که می تواند همه چیز را ناشیانه انجام دهد، هرگز فکر نمی کرد اعتراف هیرانو جدی باشد...؟ این داستان درباره اولین بارهایی است که کویتو و هیرانو با هم تجربه می کنند.