خلاصه
داستان با مگو شروع می شود، قهرمان ما که از آخرین اعتراف خود طرد می شود. چند ماهی از شروع دبیرستان می گذرد و ده بار هم اعتراف کرده و رد شده است! برای مگو، او به دوست دوران کودکیاش نائو حسادت میکند که دختری در دوران فارغالتحصیلی از دبیرستان به او اعتراف کرد و اکنون در یک رابطه شاد است. او همچنین می خواهد عشقی داشته باشد که شخصی که دوستش دارید، شما را دوست داشته باشد و با این استدلال، مگو مصمم است که دوست پسر پیدا کند. با این حال، پیگیری مداوم او برای عشق باعث شد که او در مردان نقش دختربازی را ایجاد کند، حتی بازیگر محبوب آیکاوا او را رد کرد. بعداً وقتی آیکاوا دلیل واقعی خواستن دوست پسر مگو را کشف می کند، با چهره ای درخشان به آنها پیشنهاد می دهد که با یکدیگر قرار بگذارند که نائو به شدت مخالف است.