خلاصه
روزی روزگاری دو پادشاهی رقیب بودند که با هم کنار نمی آمدند. هر روز بر سر مسائل بی اهمیت با هم بحث می کردند. زمانی که اختلاف بر سر حذف ضایعات سگ در نهایت به جنگ تبدیل شد، خداوند به سرعت مداخله کرد و به رهبران دو کشور دستور داد تا زیباترین دختر و باهوش ترین جوان را به ترتیب با عروس و داماد مبادله کنند. سارا، شاهزاده خانم کشور A، با شاهزاده کشور B، نارانبایار ملاقات می کند. همانطور که آنها وانمود می کنند که یک زوج متاهل هستند تا از صلح بین کشورها محافظت کنند، آنها به تدریج خود را در عشق می بینند.