خلاصه
هریت، یک دلال عتیقه، یک ویلای کوهستانی در دهکده ای در جنوب فرانسه می خرد تا از تعطیلات تابستانی خود با خواهرزاده اش لذت ببرد. اما ویلای کوهستانی یک خانه متروکه مهجور است...! و چیزی که او را بیشتر شگفت زده می کند این واقعیت است که مالک سابق ویلای کوهستانی معشوق سابق او، آندره بود. او مردی بود که قلب هجده ساله او را تسخیر کرد و او را به حملات ناامیدی فرو برد. عشق و نفرتی که هشت سال پیش دفن کرده بود زنده می شود و احساساتش را شکنجه می کند!