خلاصه
پس از مرگ ناگهانی والدینش، زن جوانی به نام شیوری کانزاکی تصویر مردی را پیدا میکند که معتقد است پدربزرگش است و به امید دیدار با او به روستای آزاکاوا، جایی که ظاهراً از آنجا بود، میرود. با این حال، هنگامی که او می رسد، در عوض متوجه می شود که این دهکده کوچک دارای موزه ای است که متوجه می شود به عنوان یک دختر جوان در آن زندگی می کرده است. در آنجا او با ساکوما، یک دختر دبیرستانی که تمایل دارد خود را به دردسر بیاندازد، و سوگا، مدیر عجیب موزه که فقط در یادداشت های مکتوب با هم ارتباط برقرار می کند، ملاقات می کند. شوگا با اکراه به او اجازه می دهد مدتی در موزه بماند و درباره خانواده اش تحقیق کند. اما افسانه ای در روستای "کوتوری اوباکه" وجود دارد، یک زن شیطانی که کودکانی را که به جنگل نزدیک می روند می رباید. چگونه این داستان با گذشته شیوری مرتبط است و چرا او صداهایی را می شنود که او را صدا می کنند و به او دستور می دهند که "