خلاصه
یک دختر ژاپنی به عنوان میر، توله روح روباه برفی تناسخ یافت. میر با خاطراتی از زندگی گذشته خود در کنار مادرش در میان کوه های برفی زندگی می کرد. یک روز از میر خواسته شد در خانه بماند تا مادرش رفت. میر که نمی توانست تنهایی را تحمل کند، به تنهایی به بیرون رفت. او که با غرایز حیوانی خود از مردم پنهان شده بود، راهی قلعه شد، جایی که شوالیه یک چشم با زخمی روی صورتش او را کشف کرد...؟