گزارشگر سارا پس از از دست دادن یکی از کفش های پاشنه قرمزی که مخفیانه از محل کارش قرض گرفته بود تا در مورد آن مقاله بنویسد، در تنگنا قرار گرفته است. اما در حالی که او از سرنوشت خود ناله می کند، یک چهره تکان دهنده ظاهر می شود - کالب، مدیر عامل جوان یک شرکت طراحی محبوب. او اشاره می کند که ممکن است پاشنه پا را برداشته باشد و از سارا می خواهد که مقاله ای درباره شرکتش بنویسد. او که از شرایط او گیج شده است، با اکراه این معامله را می پذیرد، در حالی که تمام تلاش خود را می کند تا به او دل نبندد.