خلاصه
لیلا به عنوان خدمتکار در قلعه Aldevaran شغلی پیدا می کند که شایعه شده است که تسخیر شده است و بدون شک تاریخچه ای مبهم دارد. اربابان آلدوران نسل ها به عنوان ظالم و تشنه خون شناخته شده اند. با این حال، ارباب فعلی قلعه، آلفردو، مردی مهربان است. معمولاً یکی فکر میکند که خیلی فراتر از دسترس لیلا است، اما او از او مراقبت میکند. با گذشت زمان، لیلا متوجه میشود که عاشق آلفردو است، در حالی که چیزهای مرموز و ماورایی در قلعه دنبال یکدیگر میآیند...