مینی اوسانای در حین بازدید از دبیرستان آینده خود، به طور غریزی در درگیری بین دو غریبه دخالت می کند. درست زمانی که او در معرض خطر است، پسری خوش تیپ وارد می شود و او را نجات می دهد و تنها یک دستمال کوچک را پشت سر می گذارد. بهار از راه می رسد و مینی پسری را می شناسد که او را در دبیرستان جدیدش نجات داده است. علیرغم سردرگمی او در مورد معنای عشق به دلیل زخم های گذشته، او متوجه می شود که به گونه ای به سمت او کشیده شده است که قبلاً هرگز تجربه نکرده است. این دو چه نوع رابطه ای ایجاد خواهند کرد؟ داستانی شیرین در مورد عشق جوان آغاز می شود!!