خلاصه
رین، یکی از طرفداران پرشور بودیسم، در جستجوی یک «راهب از نوع» بود، پسری آرام، باهوش و کوشا مانند خود لرد بودا، زمانی که به راهب جوان و خوش تیپی که در حال آموزش بود، یوریو توجه کرد. او به زودی متوجه می شود که این بچه، از لباس هایش، پسر رویایی او نیست، بلکه یک بانوی قاتل کم عمق و غیرمسئول است که توسط یورا می رود. آیا رین از فانتزی خود دست می کشد، یا اینکه یورا بیش از آنچه که به نظر می رسد وجود دارد؟