خلاصه
برای اولین بار پس از مدت ها، رنتارو از روستای دورافتاده و نسبتا ناشناخته ای به نام اوینو بازدید می کند - جایی که او و مادرش در آن زندگی می کردند. رنتارو نمی تواند چیز زیادی از دوران کودکی خود را به یاد بیاورد و قطعاً چیزی از جشنواره تابستانی Ooinu یا خرافات مرموز روستایی آن به یاد نمی آورد. آیا شیرو آرام و به طرز عجیبی کمک کننده می تواند پاسخ تمام سوالات رنتارو را داشته باشد؟