یک پیشنهاد ازدواج سیاسی به شاهزاده لوسیا از پادشاهی L'ignis راه پیدا می کند. لوسیا کاملاً ایده سرنوشت و سرنوشت را می ستاید. داماد او حاکم ورد عصهرا، یک کشور بیابانی ثروتمند، شیخ آفرزاد است. لوسیا برای اولین بار در عروسی مجلل آنها با آفرزاد آشنا می شود و بلافاصله عاشق می شود. با این حال، در کمال تاسف لوسیا، آفرزاد او را تنها به عنوان "مالک" خود می بیند و نه به عنوان همسرش...