ویولت، دختر مغرور و زیبای یک دوک، از روی حسادت نسبت به خواهر ناتنی خود مرتکب جنایت می شود. ویولت که مجرم شناخته می شود، در سلول زندان با صمیمیت با قلب خود روبرو می شود و از گناه خود پشیمان می شود. سپس زمان به نقطه عطفی باز می گردد – به اولین ملاقات او با مریجون یک سال پیش. ویولت تصمیم می گیرد. او این بار اشتباه نخواهد کرد. بدون اینکه جرمی مرتکب شود و کسی را اذیت کند، یک زندگی معمولی، ساده و نامحسوس خواهد داشت...! اما اتفاقات بر خلاف انتظار ویولت یکی پس از دیگری رخ می دهد...؟!