کریس، یک دختر زیبای فوقالعاده مشهور که ادعا میکند نامزد اوست، ناگهان در مقابل کوتا، دانشآموز دبیرستانی که فقیر است و هر روز نیمه وقت کار میکند، ظاهر میشود. او فهمید که 10 سال پیش پدر کوتا که بر اثر پول نابینا شده بود، بدون اجازه عقد ازدواج داشت. ما در رحم پدر و مادر خود نخواهیم بود! دو نفری که به این نتیجه رسیدند و تصمیم گرفتند «اتحاد شکست نامزدی» تشکیل دهند. با این حال، این استراتژی کریس برای چرخاندن اولین شریک عشق خود، کوتا بود!! کوتا دروغ می گوید که نامزد دیگری داری، اول از همه باید با پیدا کردن کسی که دوستش داری شروع کنی. "صبر کن، صبر کن. نیازی نیست. من فقط میتونم از دوست دختر فعلیم خواستگاری کنم!" "...ها؟! دوست دختر─؟!" مثلث عشقی که با لغو نامزدی شروع می شود؟!