خلاصه
ریشا زمانی شاهزاده یک سلسله قدرتمند بود، اما پس از پایان یک جنگ، خانه او دیگر نیست. در سه سال اول زندگی جدید ریشا، او با تعدادی از سوژه های سابق خانواده اش که اکنون دوستانش هستند، به مدرسه رفت. با این حال، پس از فارغ التحصیلی، همه آنها به ارتش پیوستند. جثه کوچک ریشا به دلیل قلب مصنوعی اش، سه سال متوالی مانع از پذیرش او در ارتش شده است. اکنون ریشا 19 ساله به عنوان یک لوله کش معمولی در شهری با چشمه های آب گرم زندگی می کند. به منظور کمک به ریشا برای دور زدن اندازه مورد نیاز، او و دوستان نظامیاش مخفیانه وارد حمام میشوند تا مستقیماً به ژنرال مراجعه کنند. متأسفانه، این نقشه منجر به یک سری اتفاقات غیرمنتظره و خشونت آمیز می شود که باعث می شود ریشا سرانجام زندگی روزمره خود را ترک کند و به دنبال سرنوشت خود برود!