خلاصه
یک روز، مرد جوانی بیهوش در خارج از خانه مشترکی که آیتو در آن زندگی می کند، پیدا می شود. علیرغم هشدارهای یکی از هم خانه هایش، آیتو به آن فرد اجازه می دهد تا به طور موقت با آنها زندگی کند. معلوم شد که مرد جوان ریو است که دوست دوران کودکی آیاتو در دو سالگی او بوده است. هر دوی آنها قبلاً از یازده سال پیش از هم جدا شده بودند، اما اکنون دوباره به هم رسیده اند. آیاتو که با یادآوری خاطرات اولیه آنها پر از شادی می شود، به تدریج به سمت ریو کشیده می شود. با این حال، به نظر می رسد که ریو از مالیخولیا غمگین است، انگار چیزی مهم را پنهان می کند...؟!