خلاصه
وقتی ریوکا موافقت کرد که با یاما کن بیرون برود، نمیتوانست تصور کند که همه اینها چه چیزی را برمیگرداند. «آن را نپوش، با آنها صحبت نکن، آنجا نرو! » او تحت کنترل و فشار کامل عشق او قرار گرفته است، اما آیا همه چیز به این سادگی است که به نظر می رسد؟