خلاصه
لیکا بلمونتی دختری با روحیه است که نمیتوانست شادتر از این باشد، اما زندگی او زمانی شادتر میشود که یک برادر خوانده به نام گرالت را به دست آورد که والدینش او را در خیابان گرسنه دیدند. لیکا با آغوش باز از او استقبال می کند - اما پس از آن، یک صفحه وضعیت در مقابل او باز می شود! این باعث یادآوری ضعیف زندگی گذشته لیکا می شود: یکی از یک دختر ژاپنی امروزی. او با یک ایده کلی از آنچه که می بیند، می فهمد که صفحه وضعیت یک رتبه مطلوبیت را نشان می دهد - یعنی چقدر یک فرد به او نزدیک است. مشکل اینجاست که رتبه گرالت منفی 30 است! لیکا هر کاری میکند تا به برادر جدیدش نزدیکتر شود، اما مهم نیست که چه اتفاقی میافتد یا چقدر نزدیک به نظر میرسد، امتیاز او هرگز از صفر تجاوز نمیکند. فقط چرا به نظر می رسد که او اینقدر از او متنفر است؟