خلاصه
ننهکو قدرت "میکو" را دارد، اما به دلیل واکنش آنها به گوش های حیوان روی سرش، از همه مردم دوری می کند. او در تنهایی خود را شیکیگامی کرد، مردی جذاب به نام شیچیکاگه. یک روز از او دعوت میشود تا با دیگر میکوها در یک کلینیک کار کند و تصمیم میگیرد برود، مخصوصاً به این امید که بتواند راهی برای خلاص شدن از شر گوشهایش پیدا کند و سپس یک زندگی معمولی داشته باشد. هنگامی که آنجا میرود، او با میکوی دیگر و شیکیگامیهایشان آشنا میشود و سبک زندگی جدید خود را آغاز میکند – دوستان جدیدی پیدا میکند و با مشکلات میکو بودن کنار میآید!