پسری با خون نجیب که از بدو تولد مبتلا به بیماری عجیب و ناشناخته ای است، انتظار دارد بدون شفای از دنیا برود. با این حال، یک روز بیدار می شود بدون اینکه عذابی که عادت کرده بود را تجربه کند. او همچنین دیگر نمی تواند ضربان قلبش را احساس کند. پسربچه ناشناس که با هولو کارمن ترسناک معرفی می شود، "Fleshman" خطاب می شود و به "End" تغییر نام می دهد. او به زودی متوجه می شود که به لطف نکرومانسی دوباره زنده شده است و اکنون باید از هر دستوری که لرد هولوس به او داده است اطاعت کند. او که مجبور به مبارزه با حیوانات وحشی در جنگل می شود، با هر کشتاری که انجام می دهد، قوی تر می شود و مورد بررسی دقیق هولوس قرار می گیرد، که مشتاقانه منتظر روزی است که End قدرت کافی برای تبدیل شدن به یک "غول" را جمع کند. با وجود شرایط فعلی، اِند این زندگی مرده را پیشرفتی نسبت به زندگی انسانی خود میداند. با این وجود، او که قادر به تحمل از دست دادن اراده آزاد خود نیست، نقشه می کشد تا از کنترل هولوس فرار کند - برای این منظور، او این حقیقت را پنهان کرده است که مدتی پیش تبدیل به یک غول شده بود!