یوو آکابانه قبلاً دختری ساده و خجالتی بود، اما وقتی وارد دبیرستان هارومی شد تصمیم گرفت آن را تغییر دهد. آکاپه که اکنون 16 سال دارد، به «شاهزاده سفید» مدرسه اش، تاکومی شیراکاوا، توجه دارد. اما هرجا که شیراکاوا برود، هاروتو کوروساکی، «شیطان سیاه» خیلی عقب نمانده است. به دلیل تابش خیره کننده و بد خلقی کوروساکی، هیچ کس حتی نمی تواند به شیراکاوا نزدیک شود. یک روز در حالی که آکاپه در حال نقل مکان به خوابگاه مدرسه است، شاهد است که کوروساکی دانش آموز دیگری را به دلیل اینکه تصادفاً آدامس بین موهایش تف کرده تهدید می کند. اما هنگامی که شیراکاوا خود را درگیر درگیری می کند، آکاپه از امنیت خود می ترسد. او که تصمیم می گیرد مسئولیت را بر عهده بگیرد، در تلاش برای پایان دادن به مشاجره، دم اسبی کوروساکی را قطع می کند. با این حال، تمام کاری که او واقعاً انجام می دهد این است که به کوروساکی یک هدف دیگر برای قلدری می دهد: او. کوروساکی ایده تنبیه حداقل غیر متعارف است و هر بار که با او بازی می کند، قلب او را به شدت ترک می کند. آیا آکابان می تواند از شر شیطان سیاه رهایی یابد و به احساسات خود نسبت به شاهزاده سفید وفادار بماند؟ یا اینکه او مدام گرفتار جذابیت های شیطانی کوروساکی خواهد شد؟