Aoishi Hanae یک زن 33 ساله است که شغل دارد، اما دوست پسر ندارد. در واقع، او نیز هنوز باکره است. این طور نیست که او هرگز فرصتی برای از دست دادن باکرگی خود نداشته است، اما او اجازه داد که این شانس از بین برود. در یک مهمانی مشروب خوری با همکارانش، هانا به تانوکورا یوتو، جوان خوش تیپ 21 ساله پاره وقت در شرکتش که در کالج نیز تحصیل می کند و اخیراً از دوست دخترش جدا شده است، اعتماد می کند. صبح روز بعد، او در هتلی در کنار او از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که آنها ظاهراً توافق کرده اند که قرار ملاقات را شروع کنند و سپس در همان شب رابطه جنسی داشتند. او فقط خاطرات مبهم دارد و نمی داند چگونه با این موقعیت کنار بیاید. یوتو از اینکه یادش نمیآید شوکه میشود، اما امیدوار است که آنها هنوز بتوانند قرار ملاقات بگذارند. هانایی که مسنتر است اما تجربهی عاشقانهای کمتر دارد، چگونه خواهد بود؟ روابط جدید غافلگیر کننده او با یوتو جوانتر و با تجربه تر را مدیریت کنید؟