دو سال پیش، برادر بزرگتر آکاگی کی، کیچی، که پلیسی بود که آینده درخشانی در پیش داشت، به طور مرموزی ناپدید شد. پلیس در نهایت پرونده را بسته بود، اما هیچ نشانی از اتفاقی که برای برادرش افتاد پیدا نکردند. پس از آن، کی به عنوان بزرگ ترین فرزند خانه بسیار شلوغ بود، به خصوص که مادرش شب ها کار می کرد، بنابراین مدتی طول کشید تا صدای عجیب و غریب جدیدی را که او را صدا می کرد تشخیص داد... برادرش بود، یا حداقل. روح اسکلتی برادرش حالا او می داند که برادرش مرده است، اما نمی داند چگونه و چرا. او گمشده و گیج به نظر می رسد و می گوید که از جنگلی تاریک پر از مرده هایی که از زنده ها کینه دارند آمده ام. به نوبه خود، مانند زندگی، او می خواهد به مردم کمک کند و از خواهر کوچکش کی محافظت کند. کی به تازگی در یک دبیرستان معتبر شروع می کند، جایی که به نظر می رسد بیش از یک سهم عادلانه از تاریکی ماوراء طبیعی در بدن دانش آموز رخنه کرده است. کی و برادرش از مهارتهای مردگان و زندهها با هم استفاده میکنند تا رمز و راز مشکلات همکلاسیهایش را حل کنند. شاید روزی کی هم بتواند معمای مرگ برادرش را حل کند.