خلاصه
سارا هانتر بانوی شب بود. نه به معنای دلخراش، اما اتان تراویس راهی برای دانستن رازهای پنهان او نداشت. او به جای یک فرشته انتقامگیر، روح گمشده و آسیبپذیری را دید که برای نجات او به استعدادهای منحصربهفردش نیاز داشت - تقریباً به همان اندازه که برای نجات او به عشق بیقید و شرط او نیاز داشت! اتان تراویس که در یک جذابیت تاریک و خطرناک پوشیده شده بود، عنوان زمزمه شده خود "دیو آلزاسیا" را به خوبی به تن کرد. و سارا هانتر با شدت دیوانه کننده ای به سمت او کشیده شد. اما بیهوده بود، او می دانست، زیرا حتی یک مرد با گذشته هرگز نمی تواند واقعاً آرزوی زنی بدون آینده داشته باشد!