خلاصه
یووون کیم، یک جنگجوی خوش دست و رده بالا، پس از یک شکست تلخ، فکر کرد: "شاید خدایان درونی هرگز نتوانند خدایان بیرونی را شکست دهند..." اما یووون برای تسلیم شدن آنقدر سرسخت است. از دست دادن او به طلوع سفری جدید به عنوان یک بازگشته تبدیل می شود. یووون با ارادهای دوباره از همان جایی که شروع کرده بود، شروع میکند، هیولا را پشت سر هیولا میکوبد و قبل از اینکه دوباره برج را بگیرد، مهارتهای خود را دوباره یاد میگیرد. اما آیا او می تواند راه خود را از طریق آموزش ها بجنگد و یک بار دیگر سطح خود را بالا ببرد، یا اینکه فتح او در برابر او فرو می ریزد؟