خلاصه
آئویاما کیتا عاشق همکلاسی خود هایدا موناکو بود، اما او خیلی خجالتی بود که به او بگوید. یک روز، زمانی که هایدا به طور ناگهانی از دنیا می رود، سرانجام می تواند از طریق نامه ای که در مراسم تشییع جنازه او می گذارد، به او اعتراف کند. کیتا نمیداند، او به عنوان یک زامبی برمیگردد و از او باجگیری میکند تا به او اجازه دهد با او بماند با این تهدید که اگر او این نامه را به همه نرساند، به همه خواهد گفت. حالا کیتا مجبور است هایدا را از والدین، همکلاسی ها و دنیای بیرون پنهان کند زیرا بقیه فکر می کنند او مرده است. بدتر از آن، او به عنوان یک مرده زنده، گهگاه هوس گوشت می کند و هایدا اهمیتی نمی دهد که از کیتا آمده باشد...