خلاصه
پسر دبیرستانی معمولی اماگی سویا ناگهان به دنیایی دیگر منتقل شد، دنیای افسانه ای پر از خدایان، جادو، جانوران جادویی و هیولاها! سویا برای جستجوی «دروازه ستارهای» اسطورهای که او را به خانه بازمیگرداند، مجبور شد با سه «خارجی» دیگر مانند خودش، یک سامورایی از دوران جنگ، عضو پلیس نیویورک با یک فرشته نگهبان، متحد شود. جنگهای صلیبی با اسرار زیادی و کشف ویرانه های پر از میاسما از پایتخت. سویا فقط می خواست به خانه برود، اما برخورد او با الهه راکل، دختری که خود را معشوق سرنوشت ساز او می خواند، او را به سفری پر از خطرات غیرقابل پیش بینی سوق داد!