خلاصه
جین یک شعبده باز است که در یک کلوپ شبانه در لندن کار می کند. یک روز او توسط دوست دخترش اخراج شد. بدون اینکه هیچ توضیحی به او بدهد او را در حالی که خواب است رها کرد. در همان روزی که او رفت، او از کارش اخراج شد و از آن زمان زندگی اش رو به افول می رود. 7 سال بعد در حالی که او برای اجرای یک نمایش شعبده باز در خانه فاستر استخدام می شود، با دختر کوچکی در آنجا آشنا شد و به زودی متوجه شد که او دختر دوست دخترش است. او شوکه شده است، دایانا، دوست دخترش اکنون مرده است و این دختر کوچک اکنون متقاعد شده است که جین کسی است که می تواند او را به ملاقات پدر واقعی خود ببرد. جین نمیخواهد دیگر دچار مشکل شود. او سعی می کند پس از دانستن این موضوع در اسرع وقت شهر را ترک کند، اما ایمان او و آن دختر کوچک را مجبور به زندگی مشترک می کند.