خلاصه
لیزا در حال گذراندن تعطیلات در اسپانیای آفتابی بود که درگیر یک تصادف رانندگی شد. صاحب ماشین، آنگوس همیلتون، او را به بیمارستان می برد. معلوم می شود که آنگوس مردی از جامعه بالاست-کسی که اگر این تصادف نبود، لیزا هرگز از مسیرش عبور نمی کرد. حتی پس از بهبود زخمهایش، او نمیتواند از فکر کردن به مردی که فقط یک بار ملاقات کرده بود دست بردارد. سپس یک روز، لیزا از آنگوس دعوت نامه ای دریافت می کند تا به او در یک کشتی تفریحی بپیوندد. او معمولاً رد میکرد، اما چیزی باعث میشود که این دعوت شگفتانگیز را بپذیرد...