خلاصه
هاندا کوتویا، نماینده کلاس، به طور ناگهانی از پشت ضربه خورد و به سختی زیر پا گذاشته شد. همانطور که فکر می کرد دختری بی جا لبخند می زند و می گوید: "بالاخره مردی را پیدا کردم که واقعاً من را دوست دارد." از آن زمان دختر، کریما رومیکا، می آمد و او را زیر پا می گذاشت، هر چه می شد. نه فقط این، در حالی که او میگوید "همه اینها برای کوتویا است"، او میزوکوشی را برای یک شب در کلاس درس روی صندلی قفل میکند و میبندد، زیرا دختر اغلب کار نماینده کلاس را نادیده میگیرد (او و کوتویا نماینده کلاس 2 هستند). و رومیکا دقیقا میخواد چیکار کنه...؟