جادوگر، ماریکا، به دلیل ارتکاب یک تابو برای نجات کودک انسان، ریو، از دنیای ارواح تبعید شد. او نباید با انسان ها درگیر شود تا به دنیای خود بازگردد. با این حال، ماریکا عاشق ریو میشود و وقتی شب فرا میرسد، با او «باور» بازی میکند. با توجه به قانون جادوگران، آنها فقط می توانند تا جایی که بدن یکدیگر را لمس کنند، پیش بروند. این عشق نابخشودنی و ممنوعه به کدام سمت خواهد رفت؟